چه چیز یک کتاب صوتی خوب را متمایز می نماید؟
به گزارش باشگاه فوتبال بارسلونا، به گزارش خبرنگاران به نقل از اسلیت - بخش وُرکینگ وبسایت اسلیت که با افراد خلاق مصاحبه می نماید این هفته به سراغ ابی کِرادن رفت. بازیگر و راوی کتاب های صوتی برنده جایزه که تا کنون نزدیک به 400 کتاب صوتی روایت نموده است. آنها درباره جنبه های فنی مربوط به ضبط کتاب صوتی، خلاقیت او در تصمیم گیری های روایی و تفاوت کار در پروژه های داستانی و غیرداستانی صحبت کردند که در اینجا بخش هایی از آن را می خوانیم.
بیایید درباره لهجه ها و تن های مختلف صدا صحبت کنیم. من متوجه شده ام که شما می توانید ابعاد و زوایا های مختلفی از صدا داشته باشید. این صداهای مختلف را چطور توصیف می کنید؟
احساس می کنم خوش شانسم که طیف صدای وسیعی دارم. می توانم به عمق بروم و خشن باشم، و بالا بروم و نرم و جوان باشم، که به من این فرصت را می دهد تا ژانرهای مختلف زیادی را انجام دهم. کتاب های کودک، کتاب جوانان و انواع چیزهای مختلف را امتحان نموده ام. همواره شخصیتی را پیدا می کنم که با آن می توانم خودم باشم و با صدای عادی ام حرف بزنم. لازم نیست نگران این موضوع باشم. بعد با ابعاد و زوایای عمیق تر حرف می زنم و می بینم آن یکی شخصیت از من عمیق تر است یا بالا می روم و می بینم این یکی نفسی تر است. فکر می کنم آنچه موقع گوش دادن واقعا مهم است، این است که بتوانیم تشخیص دهیم چه کسی در حال صحبت است. یکی از سخت ترین چیزها این است که گروهی مثلا پنج نفره از مردان که همگی 40 ساله هستند داشته باشید. چطور این صداها را متفاوت جلوه می دهید؟
چطور آنها را متمایز می کنید؟ برای نشان دادن پنج مرد مختلف که مشابه یکدیگر هستند با صدایتان چه کار می کنید؟
دانگ های متفاوت، خیلی بالا یا پایین. تُن صدا می تواند خشن باشد یا تودماغی. ریتم می تواند وجود داشته باشد، مثل کسی که واقعا سریع صحبت می نماید در مقابل فرد دیگر که آرام حرف می زند. گاهی وقتی شخصیت ها را تصور می کنم صدایم کمی تغییر می نماید و کمی چاشنی متفاوت به آن می بخشد. همه این چیزها با هم.
گاهی برای خودم یادداشت هایی برمی دارم، خصوصا اگر یک صحنه طولانی باشد، تا بدانم چه کسی در چه زمانی چه می گوید تا وقتی که قرار است همه با هم حرف بزنند بتوانم به خودم یادآوری کنم. اما مطمئنا چالش برانگیز است.
آیا هرگز حساب اینکه یک شخصیت چطور صحبت می نماید از دست تان در رفته؟ به خصوص وقتی شخصیت اصلی داستان نیست و مثلا در شروع بوده و بعد 150 صفحه ناپدید می شود و دوباره برمی شود. چیزی به عنوان مرجع دارید؟
از شخصیت ها نت برداری می کنم، اما از نرم افزار پرو تولز هم برای علامت گذاری شخصیت ها و پیدا کردن شان استفاده می کنم. بنابراین اگر یک شخصیت را گم کنم می توانم برگردم و به صدای خودم گوش بدهم.
بعد به نوعی از نسخه قبلی تقلید می کنید؟
دقیقا. با خودم می گویم اوه، من این کار را کردم؟ باشه، پس باید دوباره انجامش بدهم.
ممکن است صداهایی باشد که برایتان سخت تر باشد و انرژی بیشتری از صدایتان بگیرد که مطمئنا با توجه به ماهیت کارتان محافظت از آن بسیار برایتان مهم است. آیا تا به حال از اختصاص دادن طنین خاصی به یک شخصیت داستانی که برای صدایتان گران تمام شده پشیمان شده اید؟
من بسیار خوش شانسم که هرگز بعد از کار دچار وکال فرای نشدم (حالتی که جریان هوا در گلو منقطع شده و صدا حالتی مثل جیرجیر پیدا می نماید.)؛ اما قطعا صداهای خیلی بَم هم انتخاب نموده ام، مثل مردی که درباره خشن بودنش صحبت می نمایند و صدایش مثل سنباده است. با خودت می گویی می توانم این کار را بکنم، اما آیا واقعا می خواهم چنین کاری کنم؟ آیا کسی دوست دارد شش ساعت به این صدا گوش دهد؟ بعد با خودم فکر می کنم ای وای، نباید چنین کاری انجام بدهم. یا بعضی اوقات مثلا لهجه اسکاتلندی بسیار سخت است که واضح به نظر بیاید. می توانم بعضی لهجه ها را بیرون بیاورم اما گویش شناس نیستم. بهترین کاری را که می توانم انجام می دهم. سعی می کنم به آن احترام بگذارم چون فکر می کنم مهم است.
اخیرا به یک کتاب صوتی گوش می دادم -شما راوی اش نبودید- که یکی از شخصیت های اصلی اش استرالیایی بود و بقیه همگی امریکایی. راوی هم امریکایی بود. آیا این حرکات رفت و برگشتی مسائل بیشتری به وجود می آورند؟
کاملا. فقط باید به خودت اعتماد کنی که می توانی حقیقت را احساس کنی. بسیاری از کتاب ها دیالوگ های زیادی دارند و باید همه شخصیت ها را خودم بازی کنم. در واقع این یک هدیه است چون این شانس را پیدا می کنم که جای همه شان باشم. باید کارآگاه باشم، مرد باشم، زن باشم، بچه باشم. کجا یک بازیگر می تواند این شانس را داشته باشد؟ این فوق العاده و چالش برانگیز است. فقط کافی است به خودم اعتماد کنم. اگر به نظر خودم خوب درنیامد، برمی گردم و دوباره انجامش می دهم.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران