انجام کارهای عظیم با اهمال کاری!
به گزارش باشگاه فوتبال بارسلونا، همۀ اهمال کاران کار هایی را که وظیفه دارند انجام دهند به تعویق می اندازند؛ اهمال کاریِ ساخت یافته یعنی هنر بهره گیری از این خصیصۀ بد. نکتۀ کلیدی این است که اهمال کاری به این معنی نیست که مطلقاً کاری انجام نمی گردد.
از وبسایت ویکی پدیا دیدن نمایید.
یک استاد مشهور فلسفه در دانشگاه استنفورد معتقد است راه جدیدی برای مواجهه با اهمال کاری کشف نموده است، چیزی که خودش آن را اهمال کاری ساخت یافته نامیده است.
در این روش شما فهرستی از کار هایی که بر عهده دارید آماده می کنید، سپس مهم ترین کار هایی که در صدر فهرست چشمک می زنند را کنار می گذارید و خودتان را سرگرم کار های بی اهمیت تری می کنید که در نوعِ خودشان اصلاً هم بی فایده نیستند. این طوری تبدیل می شوید به یک اهمال کارِ پرکار و محبوب.
ماه ها قصد نگارش این مقاله را داشتم. سؤال این است که درنهایت چرا حالا این کار را می کنم؟ چون بالاخره وقت آزاد پیدا کردم؟ این طور نیست. در حال حاضر، برگه های امتحانی تصحیح نشده دارم، یک پروپوزال یاری هزینۀ تحصیلی روی دستم مانده برای آنالیز، و باید پیش نویس چند خاتمه نامه را هم مطالعه کنم.
درواقع کارکردن روی این مقاله راهی است برای انجام ندادن همۀ آن کارها. این اساسِ چیزی است که من اهمال کاری ساخت یافته1 می نامم، استراتژی شگفت انگیزی که کشف خودم است و از اهمال کارانْ انسان هایی اثربخش می سازد که تحسین و احترام دیگران را برمی انگیزند، به خاطر همۀ کار هایی که به خاتمه می رسانند و از زمان خود بهرۀ مفیدی می برند.
همۀ اهمال کاران کار هایی را که وظیفه دارند انجام دهند به تعویق می اندازند؛ اهمال کاریِ ساخت یافته یعنی هنر بهره گیری از این خصیصۀ بد. نکتۀ کلیدی این است که اهمال کاری به این معنی نیست که مطلقاً کاری انجام نمی گردد.
به ندرت پیش می آید که اهمال کاران مطلقاً کاری انجام ندهند؛ آن ها کار های حاشیه ای مفیدی انجام می دهند، مانند باغبانی یا تراشیدن مداد یا ترسیم نموداری برای چینش فایل ها موقعی که زمان مناسبی پیدا نمایند. چرا فرد اهمال کار چنین کار هایی می نماید؟ چون انجام این کار ها راهی است برای انجام ندادن کاری مهم تر.
اگر تمام کارِ برزمین ماندۀ همین فرد اهمال کار تراشیدن چند مداد بود، هیچ نیرویی روی زمین نمی توانست او را به این کار وادار کند. بااین حال، اهمال کار را می توان به انجام وظایف سخت، به هنگام و مهمی برانگیخت، به شرطی که این وظایف راهی باشند برای انجام ندادن کار هایی از آن هم مهم تر.
برای بهره گیری از استراتژی اهمال کاریِ ساخت یافته، ابتدا باید وظایف محولۀ خود را به ترتیب اهمیت رتبه بندی کنید، از فوری ترین کار ها تا کم اهمیت ترینِ آن ها. هرچند که مهم ترین وظایف در صدرِ فهرست جای دارند، کار های مفید دیگری نیز دارید که در رده های پایین ترِ این فهرست قرار می گیرند.
انجام این کار ها راهی می گردد برای انجام ندادنِ وظایفی که در رده های بالاتر جای دارند. با بهره گیری از این ساختار وظایف، می توانید شهروند مفیدی شوید. درواقع، اهمال کاران می توانند به خاطر انجام انبوهی از کار ها اعتبار خاصی کسب نمایند، مثل من.
کامل ترین نمونۀ اهمال کاری ساخت یافته که برایم پیش آمده است وقتی بود که من و همسرم در سوتو هاوس، خوابگاهی در دانشگاه استنفورد، استادِ مقیم بودیم. هر روز عصر، به جای اینکه برگه ها را تصحیح کنم، برای ارائۀ درس فردا آماده شوم و کار های کمیتۀ دانشگاه را انجام دهم، از خانه مان که نزدیک خوابگاه بود بیرون می زدم و به سالن استراحت می رفتم و با ساکنان خوابگاه پینگ پنگ بازی می کردم و با آن ها در اتاقشان دربارۀ مطالب مختلف تبادل نظر می کردم، یا فقط در سالن می نشستم و روزنامه می خواندم.
به خاطر اینکه استاد مقیم فوق العاده ای بودم اعتبار خاصی کسب کردم، یکی از آن استادان نادر در پردیس دانشگاه که با دانشجویان وقت می گذراند و آن ها را می شناخت.
چه راه چاره جالبی: بازی پینگ پنگ به عنوان راهی برای انجام ندادن کار های مهم تر و، درعوض، کسب اعتبار مثل آقای چیپس2.
اهمال کاران اغلب مسیری کاملاً اشتباه انتخاب می نمایند. آن ها سعی می نمایند تعهدات خود را به حداقل برسانند، با این تصور که اگر کار های انگشت شماری داشته باشند اهمال کاری را کنار خواهند گذاشت و همان کار های کم را سامان خواهند بخشید.
اما، در این رویکرد، ماهیت اساسیِ فرد اهمال کار نادیده گرفته شده و مهم ترین منشأ انگیزه اش از بین رفته است. وظایف معدودی که در این فهرست قرار می گیرند ذاتاً مهم ترین وظایف خواهند بود؛ بنابراین تنها راه طفره رفتن از آن ها انجام ندادنشان خواهد بود. پس، با این روش، به فردی تنبل و تن پرور تبدیل خواهید شد، نه انسانی اثربخش.
شاید اینجا می پرسید که: حالا تکلیف وظایف مهم در صدر فهرست چه می گردد؟ باید قبول کنیم که این وظایف احتمالاً مشکل ساز خواهند شد.
گام دوم در هنرِ اهمال کاری ساخت یافته این است که جنس پروژه های صدر فهرست را درست انتخاب کنید. بهترین پروژه ها دو ویژگی دارند: به نظر می رسد ضرب الاجل مشخصی دارند (اما درواقع ندارند) و بسیار مهم به نظر می آیند (اما درواقع مهم نیستند). خوشبختانه زندگی مملو از چنین کار هایی است. در دانشگاه ها، حجم وسیعی از کار ها در این دو مقوله جای می گیرند و مطمئنم که در بیشتر نهاد های دیگر نیز چنین است.
مثلاً آیتمی را که اکنون در صدر فهرست من واقع شده است در نظر بگیرید: تمام کردن یک مقاله برای مجله ای در موضوع فلسفۀ زبان. این کار قرار بود 11 ماه پیش تمام گردد. من، برای اینکه راهی برای کارنکردن روی این مقاله پیدا کنم، کار های مهم بسیار زیادی را به انجام رسانده ام. چند ماه پیش که احساس گناه کردم، نامه ای به سردبیر نوشتم و مراتب تأسفم را به خاطر تأخیر زیاد اعلام کردم و گفتم که برای دست به کارشدن بسیار مصمم هستم.
البته نوشتنِ آن نامه نیز راهی بود برای کارنکردن روی مقاله. معلوم شد که درواقع نسبت به دیگران چندان هم از قافله عقب نیستم. حال این مقاله چقدر مهم است؟ نه آن قدر مهم که بالاخره زمانی کاری که از نظرم مهم تر است پیش نمی آید. پس آنگاه دست به کار می شوم.
می خواهم موقعیت مشابهی را که تابستان گذشته برایم پیش آمد تعریف کنم. در اوایل ژوئن، از موعدِ فرم های سفارش کتاب برای کلاسی که برای پاییز برنامه ریزی شده بود گذشته بود. در ماه ژوئیه، به راحتی می شد این کار را وظیفه ای مهم با ضرب الاجل فوری در نظر گرفت. (برای اهمال کاران، ضرب الاجلِ کارْ یک یا دو هفته پس از موعدِ انجام آغاز می گردد).
تقریباً هر روز منشی گروه آموزشی به من یادآوری می کرد؛ گاهی دانشجویان از من می پرسیدند قرار است چه کتابی بخوانیم؛ درحالی که هفته ها فرم خالی سفارش درست وسط میز کارم جا خوش نموده بود. این کار در فهرست من تقریباً در صدر بود و مایۀ زحمتم می شد، و به من انگیزه می داد تا کار های مفید دیگر، اما ظاهراً کم اهمیت تری انجام دهم.
درواقع، می دانستم که کتاب فروشی ها از قبل سرشان به شدت با فرم هایی شلوغ شده که غیراهمال کاران ارسال نموده اند. می دانستم که می توانستم فرم هایم را اواسط تابستان تحویل دهم و در آن صورت اوضاع مرتب می شد. فقط لازم بود کتاب های مشهوری از ناشرانی کارآمد سفارش دهم.
اما، در اوایل اوت، کاری دیگر و به ظاهر مهم تر را قبول کردم و درنهایت درمورد پرکردن فرم سفارش کتاب روانم راحت شد، چون راهی شد برای انجام ندادن این وظیفۀ جدید.
اینجا ممکن است خوانندۀ نکته سنج احساس کند که اهمال کاری ساخت یافته تا حدی مستلزم خودفریبی است، چون درحقیقت فرد پیوسته در حال ارتکاب نوعی کلاهبرداری هرمی روی خودش است. دقیقاً. شخص باید بتواند اهمیتِ اغراق آمیز و ضرب الاجلِ غیرواقعیِ وظایف را به رسمیت بشناسد و با این احساس که مهم و ضروری اند خود را متعهد به انجام آن ها کند.
به این ترتیب راه برای انجام کار های مختلفِ ظاهراً غیرضروری تر، اما کاملاً دست یافتنی تر هموار می گردد. باید گفت تقریباً همۀ اهمال کاران دراصل مهارت شگرفی در خودفریبی دارند. پس چه چیزی می تواند شریف تر باشد از بهره گیری از یک نقیصۀ شخصیتی برای جبران آثار بد نقیصه ای دیگر؟
پی نوشت ها:
این مطلب در تاریخ 23 فوریۀ 1996 با عنوان How to Procrastinate and Still Get Things Done در شمارۀ فوریۀ 1996 مجلۀ کرانیکل آو هایر اجوکیشن منتشر شده و سپس روی وب سایت این مجله نیز بارگذاری شده است و برای نخستین بار با عنوان چگونه می توان اهمال کار بود و در عین حال کار های مهمی انجام داد؟ در پروندهٔ اختصاصی هفتمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ مجتبی هاتف منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ 17 اسفند 1400با همان عنوان منتشر نموده است.
جان پری (John Perry) استاد بازنشستۀ فلسفه در دانشگاه استنفورد است. حیطۀ تخصصی کار او فلسفۀ ذهن و فلسفۀ زبان است، اما مشهورترین کتاب او هنر اهمال کاری: هدایت برای دست دست کردنِ مؤثر (The Art of Procrastination: A Guide to Effective Dawdling) نام دارد که بر اساس همین یادداشت نوشته شده است.
[1]structured procrastination
[2]آقای چیپس اسم معلمی محبوب است در داستان خداحافظ آقای چیپس اثر جیمز هیلتون نویسندۀ انگلیسی [مترجم].
منبع: فرادید